سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گــر تــو بیایـی غــم از دل بـرود

ماتم...

 

شب بر شهر سایه افکنده بود  ….

و بادآرام و پرغم ازلابه لای نخل ها می گذشت و کوچه های غم گرفته رادرمی نوردید...

ماه از کنج آسمان با چشمان گریان به زمین نگریست و اندوه بزرگی را

به دوش می کشید....سکوت در خانه امیرالمومنین سکنی گزیده بود...

و هر از گاه با ناله آهی میشکست...

قلب کودکان علی (علیه السّلام)را غباری از ماتم فراگرفته بود…

و رودی از اشک روی صورت کوچکشان خودنمایی میکرد…

فراق مادر مصیبتی عظیم بود که در خاطره ی هیچ یک از آنها نمی گنجید...

امیرالمومنین قامت همسر خویش را که دست جور و ستم پهلوی اورا شکسته بود…

به دوش میکشید...و می رفت...می رفت تا دور از چشم نامحرمان آن جسم پاک را

به آغوش خاک بسپارد و قصه ی عشق و محبت و وفاداری را برای همیشه در

صفحه ی تاریخ بنگارد....

آه... دشمن چه کرد با شما آل الله:( 

 


+ نوشته شده در دوشنبه 92/1/5 ساعت 6:10 عصر توسط مهدیه نظرات ()