خداباماست....
سلام دوستان امروز مادر بزرگ شدم میخوام نصیحتتون کنم خوب به حرفام گوش بدید:دی
دقت کردید گاهی اوقات خییلی احساس تنهایی و دلتنگی میکنید؟!...
دنیا با هـمه بـزرگیش بـراتون تنگ و تـاریک میشه...و انـگاری یه چیزی روی دلتون سنگینی میکنه و نمیزاره راحت نفس بکشید.... بغض میکنید و یه گوشه میشینید و حال و حوصله ی هیچ کاری رو هم ندارید،اصلا حستون تو این شرایط قابل توصیف نیست !..
درسته تا اینجا ؟پیش اومده؟
همه و همه چه غریب و چه آشنا،حتی صمیمی ترین دوستاتم حس میکنی با تو غریبه شدن، حس میکنی کسی نیست تو را درک کنه ،کسی نیست که بتونی باهاش راحت درد و دل کنی و خودتو سبک کنی...
خسته...دلگرفته...تنها....
این لحظه های مبهم زندگی تنها برا شما نیست یه حالتیه که همــه ماها حداقل چند بـاری تجربه کردیم یعنی امکتن نداره کسی تو زندگیش همیچین حسی رو تجربه نکرده باشه ...
چرا؟چون همه ما تو یه چیز مشترکیم...همه ما روح داریم روحی ظریف ،حساس ،و شکننده...
تو این لحظه هاست که آدم دلـش میخواد یه سنگ صبور داشته باشه و یه دست نوازشگر و یه هـم درد که بتونه باهاش دردو دل کنه...و خودشو سبک کنه....
خوب دوستان تو این لحظه های حـساسه که آدم باید مراقب تیـرهای به ظاهر محبت آلود باشه!!! تو چنین لحظه هاییه که آدم باید مراقب باشه قلب و روحشو به بازی نگیرن پس دوستان هروقت تنها که شدید یا احساس تنهایی کردیدو از اون حس ها اومد سراغتون فـقط و فـقط به« او» فکر کنید...
به کسی که از رگ گردن به ما نزدیکتره ...که او مهربان ترین مهربانان است و بهترین غمگسار...
یا حق
پ.ن:قبلاً یه عزیز اینو گفته بود برام...منم برای شما گفتم.....
یا الله یا رحمنُ و یا رحیم ، یا مُقَلِب القلوب ، ثَبِت قَلبی عَلی دینِک . . .