سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پدر=زندگی

پـدرم تنها کسی است که باعث شد من بفهمم فرشته هـاهم میتونن مـرد باشن...:)

میخوام بـراتون از پـدرم بگم...پـدری دلسوز و مهربـان که تکیـه گاه زنـدگیِ مـنه...

پـدری که نـمیدونم از بـزرگی و سـخاوتـش بگم یا از مهربـونیش ...

پـدری که نگاه مهربانش و صدای دلنشینش وقتی منو نصیحت میکنه آرامش زندگیمه...

پـدری که همه زندگی و جوانیش رو صرف کودکی و نوجوونی و جوانی من کرد...

پـدری که سکوتش هم برای من معنا دارد...پدری که ناگفته هایش را درنگاهش میخوانم...

پـدری که همه ی آسایش وراحتیشو صرف آسایش و راحتی من کرد...و این را میدانم که

چه رنج هایی برای من کشید...پـدری که وقتی به چهره اش نگاه میکنم...

خطوط دور چشمش رو میبینم  …دستانش را میبینم...به این فکر میکنم

که آیا من تونستم دختری باشم که پـدرم میخواد؟؟

آیا تونستم انتظاراتی رو که یک پدر ازفرزندش داره رو برآورده کنم؟

ولی وقتی یه روز پدرم بهم گفت ازت راضیم دخترم دنیارو بهم دادن...

وقتی تو چشای پـدرم نگاه میکنم برق رضایت رو میبینم  شاد میشم ...شاد میشم به اندازه ی دنـیا...واز خدا میخوام که همیشه پـدرم رو ازمن راضی نگه داره...

پ.ن1: امام صـادق علیه السّلام می فرمایند: اگرکسی نگران رسیدن بلایی باشد وپیش از رسیدن آن دعا کند، خداوند هرگزآن بلارا به او نرساند.و من همیشه نگران این بودم که خدایی ناکرده اگه یه روز پدرم نباشه...وای فکرشم منو دیوونه میکنه حالا میخوام بر طبق این حدیث بسیار زیبا و امیدوارکننده امام صادق علیه السّلام از خدا بخوام نبینم روزی رو که پدرم نباشد... ان شاالله...

پ.ن2:این پست رو قبلاً زده بودم ولی وبم که حذف شد دیگه نیست... حالا گفتم به مناسبت روز پدر دوباره بزارم وتقدیمش میکنم به پدر عزیزم که به اندازه ی تمام دنیا دوستش دارم......


+ نوشته شده در یکشنبه 91/3/14 ساعت 2:0 عصر توسط مهدیه نظرات ()