شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ رفته بودم گلزار شهداي دزفول پدر شهيدي را ديدم نشسته بود بر سر مزار پسر شهيدش….
چنان گريه ميکرد که حالم رو منقلب کرد... پابه پاي اين پدر اشک ريختم...
درسته سالها ازجنگ گذشته ولي اين پدر چنان گريه ميکرد که انگار همين يک ساعت پيش پسرش را از دست داده....
خدايا کمکمان کن شرمنده اين پدرو مادرها و شهدا نباشيم....
يادمان نرود...که شهدا...و پدرو مادرشان...حق دارند برما....

خطا در آدرس عکس
مهديه...
عکس :گلزار شهداي دزفول
چرا آبيه؟
مهديه...
نميدونم
خانقاه عارفان است اين گلزار شهداي دزفول
مهديه...
عارفان و عاشقان.....
.:آيينه:.
انشاءالله که شرمنده اين پدرو مادرها و شهدا نباشيم....آمين يا رب العالمين...
يادمان نرود...که شهدا...و پدرو مادرشان...حق دارند برما....
کــــــــاش يادمان نرود...
مهديه...
کاش....
من که عکسشو نديدم.ايشالا . ..
سلام.....من هم درست بعدازورودي بزرگ،سمت چپ؛قطعه هاي شهدا،رديف سوم ازبالا،عبدالرحمن فضيلت جو....داييم
*شهداشرمنده ايم*
مهديه...
جداً عکس رو نديديد؟ان شاالله....روحشان شاد و قرين رحمت باد....
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top